رایین پسر مهربون مامان و بابارایین پسر مهربون مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

پسر مهربون ما♥

تو تکرار بی دلیل عشقی...

تو تِڪـــــــرارِ بی بدیـــــــل عشقی. سایـــــــه هــا،قدم هــا،صداهــا همه بـــــوی تو را دارند. و در تلاطـــــمـ ثـــــانیــــــه هــــا آوای تـــــــو مـــــرگ را به تعویق می اندازد. @ramin_shygun ...
25 شهريور 1396

زندگی !!!!!

زیادی سخت گرفته ایم این دنیای پر فراز و نشیب را ... زیادی بزرگش کرده ایم این زندگی را ... زندگی آنقدرها هم سخت نیست ... زندگی شاید قدم زدن زیرِ باران باشد ، بی چتر یا با چتر ... دونفره یا تنها ... زندگی شاید بوسه باران کردنِ دست مادر و روی پدر باشد ... زندگی شاید شنیدن جیک جیکِ گنجشک های کوچکِ روی پشت بام باشد ... زندگی شاید این است که دل ببندیم ، برسیم و در راهِ خوشبختی قدم برداریم ... یا شاید این است که دل ببندیم ، نرسیم و مسیرمان را به سمت فراموشی تغییر دهیم ... زندگی شاید این است که نوزادِ خوش بویی را در آغوش بگیری و پر شوی از حسِ آرامش ... زندگی شاید این است که روبروی آینه بنشینی و خودت را برای " خودت" بیارایی :) زندگ...
11 شهريور 1396

برای پسرم !!!

پسرم !! رایین جانم ،چقدر دوست داشتم از همان کودکی تجربه ی سالهایی که بر من گذشته را داشتی .... چقدر دوست داشتم زندگی تو خالی شود از ادمهای بی اخلاق و نامهربان . پسرکم !! بدان که زیادی خوب بودن خوب نیست زیادی که خوب باشی دیده نمیشوی میشوی مثل شیشه ای تمیز کسی شیشه ی تمیز را نمیبیند همه به جای شیشه ، منظره ی بیرون را میبینند...! ...
2 شهريور 1396

بدون عنوان

فرزندم ... روزی از روزها مرا پیر و فرتوت خواهی دید ... و کارهایم را غیر منطقی !! در آن وقت لطفا به من کمی وقت بده و صبر کن  تا مرا بفهمی ... هنگامی که دستم میلرزد و غذایم بر روی لباسم میریزد، هنگامی که از پوشیدن لباسم ناتوانم ، صبر کن  و سالهایی را به یاد آور که کارهایی که امروز نمیتوانم انجام دهم،  به تو یاد میدادم .... اگر دیگر جوان و زیبا نیستم ؛ مرا ملامت نکن و کودکی ات را به یاد آور که تلاش میکردم تو را زیبا و خوشبو کنم ... اگر دیگر نسل شما را نمیفهمم به من نخند ! ولی تو گوش و چشم من برای آنچه نمیفهمم باش ... من بودم که ادب را به تو آموختم من بودم که به تو آموختم چگونه با زندگی روبرو شوی پس چگونه امرو...
19 فروردين 1394

روز مادر 94

بچه عجیب ترین موجود دنیاست ،  می آید ،  مادرت میکند ،  عاشقت میکند ،  رنجی ابدی را در وجودت میکارد .  تا آخرین لحظه عمر عاشق نگهت میدارد  و تمام ...! بگمانم مادر بودن یک نوع دیوانگی ست ؛  وقتی مادر میشوی ،  رنجی ابدی بسراغت می آید؛  رنجی نشات گرفته از عشق ... مادر که می شوی ،  میخواهی جهان را برای فرزندت آرام کنی . میخواهی بهترین ها را از آن او کنی .  وقتی می خزد ، چهاردست و پا میرود، راه میرود و می دود ،  تو فقط تماشایش میکنی و قلبت برایش تند می تپد ... از دردش نفست میگیرد .  روحت از بیماری اش زخم می شود .  مادر که می شوی دیگر هیچ چیز جهان مثل قبل نخ...
19 فروردين 1394