رایین پسر مهربون مامان و بابارایین پسر مهربون مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

پسر مهربون ما♥

دکتر رایین !!!!!!!

امروز خاله ویدا برای جوجوی ما یه کیف خرید . اونم  چه کیفی !!!!!!!!!!!!!! و اینگونه بود پسر شد دکتر رایین  اینم عکساش....   ...
28 مهر 1392

بدون عنوان

سلام پسر عزیزم امروز میخوام فقط فقط از تو  بنویسم از توکه برای من بابا و همه یه دنیا عشقی  یه دنیا ستاره و یه دنیای ها   مهربونی و یه دنیا از تموم خوبی هایی که تو دنیا وجود دارن. پسرمن عشق من گل همیشه بهار یکی دو ماه دیگه  3 ساله میشی   ومن میدونم تمامزیبایی های دنیا برات کمه فقط میتونم بهت بگم تمام دارایی من قلبی است که در سینه دارم و برای تو می تپد ، آن را به تو تقدیم میکنم. ...
18 شهريور 1392

بدون عنوان

سلام عشقم . ♥♥♥♥ قربونت بشم عزیزم خیلی دوست داری بهت بگم عشقم . پسر نازم دیگه هزار ماشاله بزرگ شدی مرد شدی  صبح ها خودت بلند میشی و میگی میرم مدریسه شعر بخونم با دوستام بازی کنم  بعد ماما بیاد .باورت نمیشه تو اداره ساعت 10 که میشه دلم پر میزنه  میگم کاش زودتر ساعت 4 بشه برم  مهد دنبال رایین  جوجو  پسرک مهربونم یه وقتایی میگم سر کار نرم  بیشتر پیشت بمونم ولی آخه ...... نمیشه جوجویی     ،قربومزه حرف زدنت بشم اونقدر خوب و بامزه حرف میزنی که ادم میخواد اونقدر فشارت بده که.... عشقم رفتیم سرزمین عجایب تو هم که عاشق هیجان و شلوغی  داد میزدی بدو...
18 خرداد 1392

آقا رایین و شیشه شیر !!!!!!!!!!!!!!!!!

الهی من بمیرم که تو اینقدر مهربون و زود باوری  راحت از پوشک گرفتیمت راحت از شیشه . عزیزم بچه های دیگه رو که میبینم شرمنده تو میشم مامانی . چند وقت پیشکه مامان جونی برده بودت پارک شیشه شیرتو که پرت کردی مامان جونی گفت جسیکا که اسم یه سگ بود تو پارک اونو برد و تو البته با کمی بد اخلاقی قبول کردی  از اون روز البته به لطف مامان جونی  تو لیوان  شیر میخوری  قربونت بشم الا ن هم یکم مریض شدی  دیشب که خونه ماما بودی به ماما جونی گفتی سرم درد میکنه دارو بده. دکترتم از این حرف تعجب کرده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!     آقا رایین  وقتی که میخواد لباسش مثل لباس باباش باشه ...
19 ارديبهشت 1392

عید 1392

امسال عید هم اومد و رفت امسال آقا رایین سال تحویل  شمال بود .اولین بارش بود که دریا رو میدید. همه بودن خاله ویدا عمورضا - آیدا _ عزیز -دایی و زن دایی  چند روز بعد هم خاله فرزان-عمو حمید خاله پروین و..... خلاصه خیلی خوش گذشت بیچاره آیدا هر جا میرفت رایین دنبالش                           ...
29 فروردين 1392